اطلاعات کاربردی |
|||
دو شنبه 26 فروردين 1392برچسب:, :: 1:1 :: نويسنده : Amir
حالا وقت برای درس خوندن داریم ، کووو تا فردا شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, :: 2:10 :: نويسنده : Amir
انیشتن و راننده اش...... انیشتین برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه از راننده مورد اطمینان خود کمک می گرفت. راننده وی نه تنها ماشین او را هدایت می کرد بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان شنوندگان حضور داشت بطوریکه به مباحث انیشتین تسلط پیدا کرده بود! یک روز انیشتین در حالی که در راه دانشگاه بود با صدای بلند گفت که خیلی احساس خستگی می کند؟
او جای انیشتین سخنرانی کند چرا که انیشتین تنها در یک دانشگاه استاد بود و در دانشگاهی که سخنرانی داشت کسی او را نمی شناخت و طبعا نمی توانستند او را از راننده اصلی تشخیص دهند. انیشتین قبول کرد، اما در مورد اینکه اگر پس از سخنرانی سوالات سختی از وی بپرسند او چه می کند، کمی تردید داشت. جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, :: 12:36 :: نويسنده : Amir
مرد بیکاری برای سِمَتِ آبدارچی در مایکروسافت تقاضا داد. رئیس هیئت مدیره با او مصاحبه کرد و تمیز کردن زمینش رو - به عنوان نمونه کار- دید و گفت: «شما استخدام شدین، آدرس ایمیلتون رو بدین تا فرمهای مربوطه رو واسهتون بفرستم تا پر کنین و همینطور تاریخی که باید کار رو شروع کنین...
مرد جواب داد: «اما من کامپیوتر ندارم، ایمیل هم ندارم!» رئیس هیئت مدیره گفت: «متأسفم. اگه ایمیل ندارین، یعنی شما وجود خارجی ندارین. و کسی که وجود خارجی نداره، شغل هم نمیتونه داشته باشه.» مرد در کمال نومیدی اونجا رو ترک کرد. نمیدونست با تنها ۱۰ دلاری که در جیبش داشت چه کار کنه. تصمیم گرفت به سوپرمارکتی بره و یک صندوق ۱۰ کیلویی گوجه فرنگی بخره. یعد خونه به خونه گشت و گوجه فرنگیها رو فروخت. در کمتر از دو ساعت، توانست سرمایهاش رو دو برابر کنه. این عمل رو سه بار تکرار کرد و با ۶۰ دلار به خونه برگشت. مرد فهمید میتونه به این طریق زندگیش رو بگذرونه و شروع کرد به این که هر روز زودتر بره و دیرتر برگرده خونه. در نتیجه پولش هر روز دو یا سه برابر میشد. به زودی یه گاری خرید، بعد یه کامیون و به زودی ناوگان خودش رو در خط ترانزیت (پخش محصولات) داشت... پنج سال بعد، مرد دیگه یکی از بزرگترین خرده فروشان امریکا شد. شروع کرد تا برای آینده خانوادهاش برنامهریزی کنه و تصمیم گرفت بیمه عمر بگیره. به یه نمایندگی بیمه زنگ زد و سرویسی رو انتخاب کرد. وقتی صحبتشون به نتیجه رسید، نماینده بیمه از آدرس ایمیل مرد پرسید. مرد جواب داد: «من ایمیل ندارم.» نماینده بیمه با کنجکاوی پرسید: «شما ایمیل ندارین، ولی با این حال تونستین یک امپراطوری در شغل خودتون به وجود بیارین.. میتونین فکر کنین به کجاها میرسیدین اگه یه ایمیل هم داشتین؟» مرد برای مدتی فکر کرد و گفت: آره! احتمالاً میشدم یه آبدارچی در شرکت مایکروسافت... جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, :: 12:32 :: نويسنده : Amir
تبلیغ کوکاکولا یکی از نمایندگان فروش شرکت کوکاکولا، مایوس و نا امید از خاورمیانه بازگشت . دوستی از وی پرسید: «چرا در کشورهای عربی موفق نشدی؟» وی جواب داد: «هنگامی که من به آنجا رسیدم مطمئن بودم که می توانم موفق شوم و فروش خوبی داشته باشم. اما مشکلی که داشتم این بود که من عربی نمی دانستم. لذا تصمیم گرفتم که پیام خود را از طریق پوستر به آنها انتقال دهم. بنابراین سه پوستر زیر را طراحی کردم: پوستر اول مردی را نشان می داد که خسته و کوفته در بیان بیهوش افتاده بود. پوستر دوم مردی که در حال نوشیدن کوکا کولا بود را نشان می داد. پوستر سوم مردی بسیار سرحال و شاداب را نشان می داد. پوستر ها را در همه جا چسباندم.» دوستش از وی پرسید: «آیا این روش به کار آمد؟» وی جواب داد: «متاسفانه من نمی دانستم عربها از راست به چپ می خوانند و لذا آنها ابتدا تصویر سوم، سپس دوم و بعد اول را دیدند.!!!! *** مصاحبه شغلی در پایان مصاحبه شغلی برای استخدام در شرکتی، مدیر منابع انسانی شرکت از مهندس جوان صفر کیلومتر ام آی تی پرسید: «و برای شروع کار، حقوق مورد انتظار شما چیست؟» مهندس گفت: حدود ۷۵۰۰۰ دلار در سال، بسته به اینکه چه مزایایی داده شود. مدیر منابع انسانی گفت: خب، نظر شما درباره ۵ هفته تعطیلی، ۱۴ روز تعطیلی با حقوق، بیمه کامل درمانی و حقوق بازنشستگی ویژه و خودروی شیک و مدل بالای در اختیار چیست؟ مهندس جوان از جا پرید و با تعجب پرسید: «شوخی می کنید؟!» مدیر منابع انسانی گفت: بله، اما اول تو شروع کردی !!! *** میدونی من کیم؟! مردی به استخدام یک شرکت بزرگ چندملیتی درآمد. در اولین روز کار خود، با کافه تریا تماس گرفت و فریاد زد: «یک فنجان قهوه برای من بیاورید.» صدایی از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلی را اشتباه گرفته ای. می دانی تو با کی داری حرف می زنی؟» کارمند تازه وارد گفت: «نه» صدای آن طرف گفت: «من مدیر اجرایی شرکت هستم، احمق.» مرد تازه وارد با لحنی حق به جانب گفت: «و تو میدانی با کی حرف میزنی، بیچاره.» مدیر اجرایی گفت: «نه» کارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سریع گوشی را گذاشت!!!! شنبه 2 فروردين 1392برچسب:, :: 23:56 :: نويسنده : Amir
طلاق: مرحله ای مابین ازدواج و مرگ کار: وقفه ای مشمئز کننده بین خواب و خواب بالماسکه : آن چیز برای ما است (در زبان قمی) مترو:تلفیقی از کنسرو ، چرخ گوشت ، بوی بد و قطار مرگ: درمان دردها به طور ناگهانی و با کمترین مخارج فردا: یک تکنولوژی ساده برای رهایی از کارهای امروز . مغز: ارگانی از بدن که ما فکر می کنیم که فکر می کند. روماتیسم: عشقولانه ترین بیماری کشف شده تاکنون . تجربه: نامی که آدم ها روی اشتباهات خود می گذارند . مهندس : به کسی میگویند که همیشه در کارها گند میرند . پارادوکس: نسخه دو پزشک برای یک بیمار، نشانگر آن است. شِنبِمِه : وقتی شن های لب دریا به یک قمی چسبیده باشد . مالیات: می گویند باید با لبخند پرداخت کرد، اما من امتحان کردم، نقد می خواستند. قبر: مکانی برای استراحت متوفی تا وقتی که سر و کله یک باستان شناس پیدا شود. بیماری خوشخیم: یک بیماری که قرار نیست به این زودی ها از دستش خلاص بشوید. هالک شگفت انگیز: بر و بچه های بدنساز، پس از پایان تمرین، چنین تصوری از هیکل خود دارند . و غیره: علامتی که این مفهوم را می رساند؛ شما بیش از چیزی که واقعا می فهمید، می فهمید. شخصیت: آن چیزی است که اگر شما آن را از دست بدهید، همه اطراف شما را خالی خواهند کرد. پزشک: آدمی که با قرص هایش درد را از شما گرفته و با صورت حسابش، مرگ را به شما هدیه می دهد. خانه داری: مجموعه کارهایی که درون خانه صورت می گیرد، شامل خوابیدن تا لنگ ظهر و تماشای تلویزیون دبستان: روزهای خوش نوجوانی، مشق شب، فحش بابا، فلک معلم، شلنگ ناظم، خوشی در مراسم ختم. فهرست خرید: لیستی که تهیه اش ساعت ها طول می کشد اما در فروشگاه به یاد می آورید که جا گذاشته اید.
یک شنبه 27 اسفند 1391برچسب:, :: 1:9 :: نويسنده : Amir
اثر هنری زیر متعلق به هنرمند فرانسوی Joana Vasconcelos می باشد
جمعه 18 اسفند 1391برچسب:, :: 23:44 :: نويسنده : Amir
حتما بخوانید...
طنزنامه خلقت! خدا خر را آفرید و به او گفت: تو بار خواهی برد، از زمانی که تابش آفتاب آغاز می شود تا زمانی که تاریکی شب سر می رسد. و همواره بر پشت تو باری سنگین خواهد بود. و تو علف خواهی خورد و از عقل بی بهره خواهی بود و پنجاه سال عمر خواهی کرد و تو یک خر خواهی بود. ![]() خر به خداوند پاسخ داد: خداوندا! من می خواهم خر باشم، اما پنجاه سال برای خری همچون من عمری طولانی است. پس کاری کن فقط بیست سال زندگی کنم و خداوند آرزوی خر را برآورده کرد خدا سگ را آفرید و به او گفت: تو نگهبان خانه انسان خواهی بود و بهترین دوست و وفادارترین یار انسان خواهی شد. تو غذایی را که به تو می دهند خواهی خورد و سی سال زندگی خواهی کرد. تو یک سگ خواهی بود. ![]() سگ به خداوند پاسخ داد: خداوندا! سی سال زندگی عمری طولانی است. کاری کن من فقط پانزده سال عمر کنم و خداوند آرزوی سگ را برآورد... خدا میمون را آفرید و به او گفت: و تو از این سو به آن سو و از این شاخه به آن شاخه خواهی پرید و برای سرگرم کردن دیگران کارهای جالب انجام خواهی داد و بیست سال عمر خواهی کرد. و یک میمون خواهی بود. ![]() بیست سال عمری طولانی است، من می خواهم ده سال عمر کنم. و خداوند آرزوی میمون را برآورده کرد. و سرانجام خداوند انسان را آفرید و به او گفت: تو انسان هستی. تنها مخلوق هوشمند روی تمام سطح کره زمین. تو می توانی از هوش خودت استفاده کنی و سروری همه موجودات را برعهده بگیری و بر تمام جهان تسلط داشته باشی. و تو بیست سال عمر خواهی کرد. ![]() انسان گفت:سرورم! گرچه من دوست دارم انسان باشم، اما بیست سال مدت کمی برای زندگی است. آن سی سالی که خر نخواست ، آن پانزده سالی که سگ نخواست و آن ده سالی که میمون نخواست زندگی کند، به من بده. و خداوند آرزوی انسان را برآورده کرد... و از آن زمان تا کنون انسان فقط بیست سال مثل انسان زندگی می کند !! ![]() ![]() و پس از اینکه فرزندانش بزرگ شدند، پانزده سال مثل سگ از خانه ای که در آن زندگی می کند، نگهبانی می دهد و هرچه به او بدهند می خورد...!!! ![]() و وقتی پیر شد، ده سال مثل میمون زندگی می کند؛ از خانه این پسرش به خانه آن دخترش می رود و سعی می کند مثل میمون نوه هایش را سرگرم کند...!!!
دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:, :: 17:50 :: نويسنده : Amir
گران ترین عکس جهان , پربیننده ترین عکس جهان , بهترین عکس جهان , پربیننده ترین عکس ۲۰۱۳
همواره از سالها پیش یعنی درست زمانی که ویندوز ایکسپی محبوب، در اکتبر سال ۲۰۰۱ برای اولین بار قلب رایانههای ما را تسخیر کرد، تصویر پشت صحنه یا همان والپیپر پیشفرض ویندوز که چمنزاری سبز با آسمانی آبی و چند تکه ابر را نشان میداد توجه ما را به خود جلب کرده است. احتمالا پیش از این چندین گزارش از اینکه این چمنزار در کجا قرار دارد خواندهاید و ما نمیخواهیم روایتی تکراری را برای شما بازگو کنیم و در این مطلب قصد داریم چگونگی خلق این تصویر و عکاس ان را به شما معرفی کنیم. چاک اوریر نام عکاس این تصویر است که پس از مدتی و هنگامی که از سوی مایکروسافت به عنوان تصویر زمینه ویندوز ایکسپی مورد استفاده قرار گرفت، عنوان پربینندهترین تصویر جهان را به خود اختصاص داد. اما داستان این عکس روایتی جالبتر است. اوریر در این خصوص میگوید که وی در سالی که این تصویر را عکسبرداری کرده هفتهای چند بار از این مسیر عبور میکرده است اما هنگامی که در ماه ژانویه و برای دیدن دوستدختر خود از این مسیر در حال عبور بوده با این منظره در منطقه سونوما در ناپا در ایالت کالیفرنیای شمالی روبرو شده است. بسیاری از مردم وقتی منظرهای زیبا را میبینند تنها به تحسین آن میپردازند و عده کمی وجود دارند که ایستاده و از این گونه مناظر عکسبرداری کنند اما عکاس سابق مجله نشنال جئوگرافیک با دیدن چمنهای سبز و آسمان آبی و نور خورشید شفاف و تکه ابرهای موجود در آسمان آنقدر مدهوش شده بود که بلافاصله دوربین خود را به کار بیندازد.
مطمئنا او حتی لحظهای هم به این نمیاندیشیده که تصویری که در حال ثبت کردن آن است پربینندهترین تصویر جهان خواهد شد.. چند سال بعد وقتی او عکاس مشهوری شد، کمتر کسی به فکر استفاده از تصاویر در زمینه دسکتاپ بود اما اکنون بیش از یک میلیارد نفر این تصویر را دیدهاند اگر چه برخی از این تعداد به این تصویر بخوبی دقت نکردهاند. وی پس از آن بسیار عادی با این عکس برخورد کرده و حتی ان را فراموش کرده بود تا آنکه مسئولان وبسایت کوربیس در تماس با او اعلام کردهاند که مایکروسافت خواهان تصویر ارجینال این عکس شده است.
یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:, :: 10:7 :: نويسنده : Amir
روز ها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت. فرشتگان سراغش را از خدا میگرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه میگفت: می آید؛ من تنها گوشی هستم که غصههایش را میشنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه میدارد. یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:, :: 9:49 :: نويسنده : Amir
پسر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد. بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسدو شروع کرد به گرفتن شماره. مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد. پسرک پرسید: «خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن های حیاط خانه تان را به من بسپارید؟» زن پاسخ داد: «کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد.» پسرک گفت: «خانم، من این کار را با نصف قیمتی که او می دهد انجام خواهم داد.» زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است. پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد: «خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو می کنم. در این صورت شما در یکشنبه زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت.» مجددا زن پاسخش منفی بود. پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت. مغازه دار که به صحبت های او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: « پسر...، از رفتارت خوشم آمد؛ به خاطر اینکه روحیه خاص و خوبی داری دوست دارم کاری به تو بدهم.» پسر جوان جواب داد: «نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم را می سنجیدم. من همان کسی هستم که برای این خانم کار می کند.» - بیل گیتس در هر ثانیه ۲۵۰ دلار آمریکا درامد داره، یعنی ۲۰ میلیون دلار در روز و ۸/۷ میلیارد دلار در سال!
۲- اگر ۱۰۰۰ دلار از دستش بر زمین بیوفته به خودش این دردسر رو نمیده که برش داره، چون در ۴ ثانیه ای که برداشتنش طول میکشه، این پول عایدش شده! ۳- آمریکا در حدود ۶۲/۵ هزار میلیارد دلار بدهی داره و بیل گیتس به تنهایی میتونه ظرف ۱۰ سال تمام بدهی آمریکا را بازپرداخت کنه! ۴- اون میتونه نفری ۱۵ دلار به همه جمعیت جهان بده و باز هم ۵ میلیون دلار در جیبش باقی خواهد ماند! ۵- اگر مایکل جردن یعنی گرانترین ورزشکار آمریکایی هیچ غذا و آبی نخوره و همه ۳۰ میلیون دلار درامد سالانه اش رو پس انداز کنه، ۲۲۷ سال طول خواهد کشید تا به ثروتمندی بیل گیتس بشه! ۶- اگر بیل گیتس رو به صورت یک کشور تصور کنیم، ۳۷ مین کشور ثروتمند جهان میشه! یا به تنهایی درامدی برابر سیزدهمین کمپانی عظیم آمریکایی خواهد داشت، حتی بیشتر از آی بی ام! ۷- اگر همه ثروت بیل گیتس رو تبدیل به یک دلاری کنیم ، میشه جاده ای از ماه تا زمین باهاش کشید که ۱۴ بار رفته و برگشته! ولی ساخت این جاده، ۱۴۰۰ سال طول خواهد کشید و ۷۱۳ بوئینگ ۷۴۷ باید برای جابجایی این پول ها پرواز کنند. ۸- اگر فرض رو بر این بگیریم که بیل گیتس ۳۵ سال دیگه هم زنده خواهد بود، میتونه روزی ۷۸/۶ میلیون دلار خرج کنه قبل از اینکه به بهشت بره! ۹- اما اگر کاربران ویندوزهای مایکروسافت بتونن بابت هرباری که کامپیوترشون هنگ میکنه، یک دلار از بیل گیتس خسارت بگیرن، وی تنها در ۳ سال ورشکست خواهد شد! حالا ببین چه خبره؟ چهار شنبه 11 بهمن 1391برچسب:, :: 22:24 :: نويسنده : Amir
این خانم مانکن درحال راه رفتن به سبک مخصوص مانکن ها بود که پاهایش بهم گره خورده و سپس….!
چهار شنبه 10 بهمن 1391برچسب:, :: 23:52 :: نويسنده : Amir
عروس عادی : با اجازه بزرگترها بله (این اصولا مثل بچه آدم بله رو میگه و قال قضیه رو میکنه.)
عروس لوس: بع……….له…. (عروسهای لوس رو باید فقط سپرد به داماد ….)
عروس زیادی مؤدب: با اجازه پدرم، مادرم، برادرم، خواهرم، دایی جون، عمه جون،…، زن عمو کوچیکه، نوه خاله عمه شکوه، اشکان کوچولو، … ، مرحوم زن آقاجان بزرگه ، قدسی خانوم جون ، … ، … (این عروس خانوم آخر هم یادش میره بگه بله واسه همین دوباره از اول شروع میکنه به اجازه گرفتن … !)
عروس خجالتی: اوهوم
عروس پاچه ورمالیده: به کوری چشم پدر شوهر و مادر شوهر و همه فک و فامیل این بزغاله (اشاره به داماد) آره….
عروس هنرمند: با اجازه تمامی اساتیدم، استاد رخشان بنی اعتماد، استاد مسعود کیمیایی، …، اساتید برجسته تاتر، استاد رفیعی، … ، مرحوم نعمت ا.. گرجی ، شیر علی قصاب هنرمند، روح پر فتوه مرحومه مغفوره مرلین مونرو، مرحوم مارلین دیتریش، مرحوم مغفور گری گوری پک و … آری میپذیرم که به پای این اتللوی خبیث بسوزم چو پروانه بر سر آتش
عروس فمنیست: یعنی چی؟! چه معنی داره همش ما بگیم بله ….. چقدر زن باید تو سری خور باشه چرا همش از ما سؤال میپرسن ! … یه بار هم از این مجسمه بلاهت (اشاره به داماد) بپرسین … (اصولا این قوم فمنیست جنبه ندارن که بهشون احترام بذارن و یه چیزی ازشون بپرسن)
منبع:به روزترین ها سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:, :: 23:34 :: نويسنده : Amir
در عکس زیر یک سرباز خود را استتار کرده است. منبع:لوکس فان
زن: عزیزم! یادته روز خواستگاری وقتی ازت پرسیدم چرا می خوای با من ازدواج کنی، چی گفتی؟ سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:, :: 19:47 :: نويسنده : Amir
پسر کوچولویی در مراسم عروسی از مادرش پرسید: “مامان، چرا دختره لباس سفید پوشیده؟ ” مامانش گفت:
“این تو عروسی ها یه رسم هست که عروس لباس سفید بپوشه، بخاطر اینکه عروس خیلی خوشحاله و امروز بهترین روز زندگیشه.”
پسر یه خورده فکر کرد و گفت: ” خوب چرا پسره (داماد) لباس مشکی پوشیده؟”
یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, :: 15:43 :: نويسنده : Amir
نوع دوم مسافرت در هند... بقیش و خودتون حدس بزنید...ما هم از این چیزا داریم؟؟؟
شنبه 30 دی 1391برچسب:, :: 14:58 :: نويسنده : Amir
فیلم اکشن افسانه جکی چان، ۲ گواهی نامه رکوردهای جهانی گینس را در شانگهای بدست آورد. روان سیمونز، سرپرست ارشد جی آر وی،این برنامه را برای اجرای رسمی آخرین فیلم جکی چان با نام زودیاک چینی برگزار کرد. این جایزه را به سبب بیشترین هزینه ای که ساخت این فیلم دربر گرفت و بیشترین اجرای زنده بدل کاری بدست یک بازیگر، به ارمغان آورد. جکی چان، ۱۵ نقش بزرگ از جمله کارگردان، تهیه کننده، بازیگر، نویسنده و طراح مبارزه، را در ساخت این فیلم ایفا کرد. رکورد پیشین این جایگاه، با ۱۱ نقش به رابرت رودریگز پیشکش شده بود. نکته بارز این رویداد، پیشکش دومین جایگاه رکورد جهانی گینس برای بیشترین اجرای زنده تکنیک های بدل کاری بدست یک بازیگر است؛ دستاوردی که بازتاب حرفه شگفت انگیز جکی چان در مسیر زندگی اوست که کمابیش چند بار نزدیک بود جان خودش را در این راه از دست بدهد و استخوان هایش بارها و بارها شکست شد. سیمونز، دیگاه خود را در مورد این پیروزی اینگونه بیان کرد: “تا کنون هیچکس به اندازه جکی چان خود را برای شادی و سرگرمی به خطر نیانداخته است و این رکورد جهانی ادای احترامی دو جانبه به نوآفرینی و ایستادگی اوست.”
شنبه 30 دی 1391برچسب:, :: 1:26 :: نويسنده : Amir
سلام دوستانی که مثل من به تیپشون اهمیت میدن دقت کنن، این مطلب دنباله داره پس منتظر شماره های بعدیش باشید... هر آقایی باید حداقل یه دست کت وشلوار داشته باشه...
نکته اول:اهمیت دکمه هنگام خرید كت و شلوار حواستان به تعداد دكمههای كت باشد. كتهایی كه دكمه كمتری دارند رسمیتر هستند و باید برای مجالس رسمی انتخاب شوند. علتش هم این است كه كتهای یك یا 2 دكمه، یقه بازتری دارند و پیراهن زیر كت بیشتر دیده میشود، در نتیجه حالت رسمیتری پیدا میكند. در اروپا كتهای 2 دكمه برای مهمانیها رایجتر است ولی ایرانیها انواع 3 دكمه را ترجیح میدهند. هرچه تعداد دكمه بیشتر میشود كتها نیمهرسمی میشوند؛كتهای فانتزی و مدرن و با طراحی نو هم اغلب دكمه بیشتری دارند.. ادامه:رابطه میان قد و دکمه بد نیست در انتخاب تعداد دكمه كت به قدتان هم توجه كنید. كتهای 2 دكمه برای مردان كوتاهتر و كتهای 3 دكمه برای مردان بلندتر مناسب هستند. این را هم فراموش نكنید كه بعضی از كتها یك ردیف دكمه دارند و بعضی دیگر 2طرف دكمه دارند. دسته دوم برای افراد چهارشانه مناسب نیستند و عرض شانهها را بیشتر نشان میدهند. كتهای تكدكمه هم خیلی رسمی هستند و اگر قرار است فقط یك دست كت و شلوار در كمد لباستان داشته باشید، بیخیال این كتها شوید چون خیلی خاصاند.......
شنبه 30 دی 1391برچسب:, :: 1:12 :: نويسنده : Amir
کمتر کسی پیدا میشود که نام دیوار چین را نشنیده باشد یا عکسهای آن را ندیده باشد اما انتهای این تنها ساخته بشر که از ماه هم قابل مشاهده است، کجاست؟ به گزارش تک ناز به نقل از فارس، این قسمت از دیوار چین که به «سر اژدها» معروف است در ۳۰۰ کیلومتری شهر بیجینگ در کرانه دریای بوهای واقع شده است. سر اژدها در این منطقه بیست متر در دریا پیش رفته که انگار اژدها در حال آب خوردن است! این قسمت از دیوار در سال ۱۹۰۰ تخریب شده و بعدها توسط مردم دوباره بازسازی میشود.
پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, :: 1:2 :: نويسنده : Amir
دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی کار می کردند که یکی از آنها ازدواج کرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود . شب که می شد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را با هم نصف می کردند . یک روز برادر مجرد با خودش فکر کرد و گفت: درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم . من مجرد هستم و خرجی ندارم ولی او خانواده بزرگی را اداره می کند. بنابراین شب که شد یک کیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت. در همین حال برادری که ازدواج کرده بود با خودش فکر کرد و گفت : درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم. من سر و سامان بنابراین شب که شد یک کیسه پر از گندم را برداشت(راد اس ام اس) و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت. سال ها گذشت و هر دو برادر متحیر بودند که چرا ذخیره گندمشان همیشه با یکدیگرمساوی است. تا آن که در یک شب تاریک دو برادر درباره وبلاگ آخرین مطالب ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() آرشيو وبلاگ پيوندها ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
![]() ![]() نويسندگان |
|||
![]() |